داستان «سیاه و سفید» اثر هارولد پینتر


  داستان سیاه و سفید,داستان

همیشه سوار خط شب‌رو می‌شوم. همه‌ی شش روز هفته را. تا ماربل آرچ پیاده می‌روم و سوار خط ۲۹۴ می‌شوم که مرا می‌برد خیابان فلیت. هیچ با مردهای تو اتوبوس حرف نمی‌زنم. بعد هم می‌روم تو {بار} سیاه و سفید که تو خیابان فلیت است. گاهی هم دوستم می‌آید آن‌جا. یک فنجان چایی می‌خورم.

دوستم قدبلندتر اما لاغرتر از من است. گاهی وقت‌ها می‌آید و با هم می‌نشینیم پشت میز بار. همیشه جا براش نگه می‌دارم، اما آدم همیشه هم نمی‌تواند جا نگه دارد. با آدم‌هایی که جای دوستم را می‌گیرند، هیچ حرف نمی‌زنم. بعضی‌ها فکر می‌کنند هیچ به حرف‌هاشان گوش نمی‌دهم. گاهی مردی روزنامه‌ی صبح را سُر می‌دهد سمت من، روزنامه‌ی اول صبح را. به من گفته که قبلاً چه کاره بوده. من هیچ وقت نمی‌روم تو بارِ نزدیک اِمبنک مِنت. یک بار فقط رفته‌ام آن‌جا. آدم از همان پشت شیشه می‌تواند ببیند که سرِ آن میزها چه خبر است. محوطه‌ی {بیرون} آن‌جا اغلب پر از کامیون است. همیشه عجله دارند. اغلب هم همان راننده کامیون‌ها. گاهی راننده‌های دیگری هم هستند. داداشم همین جوری بود. عادت داشت برای همان کارها برود آن جا. اما من شب که نباشد، بهتر می‌توانم به کارم برسم، تاریک که می‌شود، همیشه چراغ‌های سیاه و سفید روشن است. گاهی هم چراغ‌هاش آبی‌اند، که خوب نمی‌توانم ببینم؛ تو سرما. سرما که نباشد بهتر می‌توانم ببینم.

همیشه سیاه و سفید گرم است. گاهی هم کوران می‌شود و من آن جا نمی‌خوابم. ساعت که پنج می‌شود، کرکره‌ها را می‌کشند پایین تا زمین را تی بکشند. همیشه دامن طوسی و روسری قرمزم را می‌پوشم. هیچ وقت مرا بدون ماتیک نمی‌بینی. گاهی دوستم می‌آید، همیشه با دو تا چایی می‌آید. هر وقت یک مردی جایش را می‌گیرد، بهش می‌گوید که بلند شود. از من بزرگ‌تر اما لاغرتر است. سرما که باشد، سوپ می‌گیرم. این جا سوپ‌های خوبی گیر آدم می‌آید. یک تکه نان هم می‌دهند. با چایی یک تکه نان نمی‌دهند، ولی با سوپ چرا. برای همین سرما که می‌شود، سوپ می‌گیرم. آدم این جا همیشه خط شب‌رو می‌بیند که می‌رود وسط شهر. همه‌ی خط‌ها همین دور و برها هستند. هیچ وقت راه دیگری نمی‌روم، نه راهی که بعضی از این خط‌ها می‌روند. خیابان لیورپول رفتم، آن جایی که آخرِ خط بعضی از همین اتوبوس‌هاست. صورتش رنگ‌پریده‌تر از من است. این نورها آدم را یک کم دل‌مرُده می‌کنند. یک بار مردی ایستاد به سخنرانی. پاسبان آمد تو. بیرونش کردند. بعد، پاسبان آمد پیش ما. ما زود دَکَش کردیم، دوستم دَکَش کرد. آن وقت دیگر ندیدمش، هیچ کدام از آن‌ها را. با پاسبان‌ها نمی‌پرند. دوستم به پاسبان گفت که من یک کم برای این کار پیرم. پاسبان از من پرسید: راست می‌گه؟ دوستم بهش گفت: واست زیادی پیره. پاسبان رفت. اهمیتی ندادم، سر و صدای زیادی نیست، همیشه یک کم سر و صداست.

یک بار چند تا جوان با تاکسی آمدند. دوستم قهوه دوست ندارد. من هیچ وقت قهوه نمی‌خورم. تو ایستون که بودم، قهوه می‌خوردم، یکی دو بار وقتِ برگشتن، رفتم آن جا. سوپ سبزی را بیش‌تر از سوپ گوجه‌فرنگی دوست دارم. بعد یک کاسه سوپ گرفتم و این مردک تکیه داده بود به میز، مستِ خواب بود، رو آرنجش خوابش برده بود و مدام سرش می‌خورد به میز و موهاش می‌ریخت تو سوپم، مستِ خواب بود. کاسه‌ام را کشیدم کنار. اما ساعت پنج کرکره‌ها را می‌کشند پایین تا زمین را تی بکشند. نمی‌گذارند آدم بماند تو بار. دوستم هیچ وقت نمی‌ماند، اصلاً اگر باشد. آدم نمی‌تواند یک فنجان چایی بخرد. ازشان خواسته‌ام، ولی نمی‌گذارند آدم بنشیند آن جا، هیچ وقت، حتا اگر سرِ پا باشی. ولی می‌شود همان دور و بر چهار ساعتی پلکید. فقط ساعت یک و نیم در را می‌بندند. آدم می‌تواند برود بارِ نزدیک امبنک منت، ولی فقط یک بار رفتم آن جا.

همیشه هم روسری قرمزم را سرم می‌کنم. هیچ وقت مرا بدون ماتیک نمی‌بینی. بهشان نگاهی می‌اندازم. هیچ وقت مرا بلند نمی‌کنند. یک بار دوستم را بردند تو کامیون. خیلی نگهش نداشتند. دوستم گفت ازش خوش‌شان آمده بوده. من که برای این چیزها سوار کامیون نمی‌شوم. آدم باید خودش را پاک و پاکیزه نگه دارد. ولی دوستم برای هیچ کدام از آن‌ها نیست که می‌رود سیاه و سفید. البته آن‌ها هم خیلی دنبالش نیستند. من حواسم پی نگاه‌هایشان هست. اغلب هیچ کس نگاهم نمی‌کند. خیلی نمی‌شناسم‌شان، بعضی‌ها را این دور و بر دیده‌ام. زنی با کلاه بزرگ سیاه و چکمه‌های بزرگ سیاه می‌آید تو. هیچ سر در نیاورده‌ام که چه کاره است. مردک روزنامه‌ی صبح را سُر می‌دهد سمت او. راهش خیلی طولانی نیست. آدم می‌تواند پیاده برود و برگردد. هوا که روشن می‌شود، می‌روم. دوستم منتظر نمی‌ماند. او هم می‌رود. اهمیتی نمی‌دهم.

یکی هست که خیلی حالم ازش بهم می‌خورد. یک بار با یک کت پوستی آمد این جا. دوستم می‌گوید این‌ها به آدم تزریقی می‌دهند، همه‌شان از وایت هال می‌آیند، دوستم می‌گوید فکر همه جایش را هم کرده‌اند. نفست را می‌بُرند. پشت گوشَت تزریق می‌کنند. بعد، دوستم آمد. یک کم عصبی بود. آرامَش کردم. روشن که باشد، پیاده می‌روم تا آلدویچ. دارند روزنامه می‌فروشند. روزنامه خوانده‌ام. یک روز صبح پیاده رفتم تا پل واترلو. اتوبوس آخرِ خط ۲۹۶ را دیدم. حتماً آخری بود. تو روزِ روشن، هیچ شبیه خط‌های شب‌رو نبود.

داستان جالب گوهر پنهان

 


داستان,داستان گوهر پنهان,حکایت گوهر پنهان

روزی حضرت موسی به خداوند عرض کرد: ای خدای دانا وتوانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌کنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌کنی؟


خداوند فرمود : ای موسی! من می‌دانم که این سوال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب می‌کردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی می‌دادم. اما می‌دانم که تو می‌خواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی. و مردم را از آن آگاه کنی. تو پیامبری و جواب این سوال را می‌دانی. این سوال از علم برمی‌خیزد. هم سوال از علم بر می‌خیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی می‌شود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمی‌خیزد.

آنگاه خداوند فرمود : ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود. موسی بذرها را کاشت و گندمهایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشه‌ها را می‌بری؟ موسی جواب داد: پروردگارا ! در این خوشه‌ها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانه‌های گندم در میان کاه بماند، عقل سلیم حکم می‌کند که گندمها را از کاه باید جدا کنیم. خداوند فرمود: این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟ موسی گفت: ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرموده‌ای.

خداوند فرمود : پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روحهای پاک هست، روحهای تیره و سیاه هم هست . همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن می‌آفرینم که گنج حکمتهای نهان الهی آشکار شود.

*خداوند گوهر پنهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد پس ای انسان تو هم گوهر پنهان جان خود را نمایان کن.

بازیکنان فوتبال در کودکی چه شکلی بودند؟ +تصاویر



شفقنا ورزشی- بازیکنان فوتبال در کودکی چه شکلی بودند؟


لیونل مسی

 


دیوید بکهام

 


رایان گیگز

 


میشاییل بالاک

 

 


اینیستا

 


مانوئل نویر

 


ژاوی هرناندز

 


زلاتان ابراهیموویچ

 


مسوت اوزیل

 


فرانچسکو توتی

 


فرانک لمپارد

 


زین الدین زیدان

 


کریستیانو رونالدو

رکوردهای گینس



جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)

 

کوتاه قدترین مرد دنیا در کنار بلندترین مرد دنیا، بلند قدترین مرد دنیا رکورد خود را قبلا ثبت کرده است و در این ثبت رکورد صرفا جهت مقایسه این شخص با کوتاه ترین مرد دنیا حصور پیدا کرده است

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


بزرگترین توپ ساخته شده، این توپ از نوارهای پلاستیکی ساخته شده است

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


بزرگترین سگ دنیا بهمراه صاحبش

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


بزرگترین کیک عسلی، گردویی و خامه ای دنیا، برای تهیه این کیک 1700 کیلوگرم عسل، 1700 کیلوگرم پودر کیک و 1000 کیلوگرم گردو مصرف شده است

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


رکورد دار بلندترین سقوط آزاد از پشت، از برج Menara Kuala Lumpur Tower به ارتفاع 276 متر

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


بزرگترین کلکسیون دار عروسک های پوکمن (یک شخصیت کارتونی)

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


رکورد بیشترین مقدار Hot Chocolate به حجم 1892 لیتر

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


کشیدن اتوبوس با موی سر

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


رکورد بیشترین ظرف های غدا در یک مکان

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


پیرترین دوقلوهای جهان، این دو پیرزن چینی 104 سال سن دارند

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


بلندترین مرد جهان در کنار بزرگترین کیک زنجفیلی جهان

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


بزرگترین سالاد دنیا در لبنان

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


بزرگترین پیراهن ساخته شده در فلسطین

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


بلندترین برج دنیا در دبی با نام برج خلیفه با ارتفاعی معادل 824,55 متر

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


تصویر ساخته شده با قلم مو های نقاشی؛ این تصویر مایکل جکسون میباشد

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


بزرگترین Cheesecake (کیک پنیری) دنیا در مکزیک

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)

 

بزگترین Meatball (یک نوع غذای گوشتی شبیه کوفته خودمان)

 

 

جدیدترین رکورد های ثبت شده درگینس (+عکس)


بیشترین چراغ های بالنی فانوسی در اندونزی

جوک خنده دار-اس ام اس خنده دار-جک جدید



نمونه سوالهای رایج توی همه ی خونه ها :
این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه ؟
چی از جون این یخچال بدبخت میخوای ؟
کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته ؟
کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده ؟
این موقع شب با کی حرف میزنی ؟
چشمات در نیومد پای این کامپیوترِ کوفتی ؟
کی غذای منو خورده ؟
.
.
.
شونه آدم که هیچی …
شونه تخم مرغم پیدا نمیشه سرمونو بذاریم روش یه دل سیر گریه کنیم !

آهای تو که منو تنها گذاشتی رفتی … !
آره عزیزم با توام …
خواهش میکنم برگرد … !
برگرد درو ببند … بعد برو گمشوووووووو !

***

اس ام اس خنده دار

*

کانون فرهنگی آموزش قلمچی اعلام کرد که اصغر فرهادی
از سال اول دبیرستان در آزمون های این موسسه شرکت میکرده !!!

***

یک مهندس مکانیک با یک مهندس کشاورزی ازدواج میکنه ، بچشون تراکتور میشه !!!

در یخچال ارتباط مستقیم با حال و روحیه آدم داره :
وقتی خوشحالی میری در یخچالو وا میکنی
وقتی ناراحتی میری در یخچالو وا میکنی
وقتی کسلی میری در یخچالو وا میکنی
داری با تلفن حرف میزنی میری در یخچالو وا میکنی
وقتی نمیدونی چته میری در یخچال و وا میکنی
اَصَن باز کردن الکی در یخچال یه حالی میده !!!
.
.
.
گرگه در خونه بزبزقندی رو میزنه ؟
شنگول میگه : کیه ؟
گرگه میگه : منم آقا گرگه …
شنگول و منگول و حبه انگور تحت تاثیر صداقتش قرار میگیرن و درو باز میکنن …
.
.
.
بهترین لحظه زمانیست که فکر میکنی فراموشت کردم
اما ناگهان اس ام اسی میرسه که فکر میکنی منم اما میبینی ایرانسل بوده !
.


.
.
میگن واسه کسی بمیر که برات تب کنه ، الان یه نمه تب دارم ، برنامت چیه ؟
.
.

جوک جدید،جوک خنده دار
.
کانون فرهنگی آموزش قلمچی اعلام کرد که اصغر فرهادی
از سال اول دبیرستان در آزمون های این موسسه شرکت میکرده !!!
.
.

نمیدونم بعضی دخترا تو دلشون چند دست مبل دارند که هر روز یه

نفر به دلشون میشینه ! :O

.
یک مهندس مکانیک با یک مهندس کشاورزی ازدواج میکنه ، بچشون تراکتور میشه !!!
.
.
.
کوتاهترین فاصله برای گفتن دوستت دارم یه لبخنده …
نیشتو میبندی یا بزنم فکتو بیارم پایین ؟

.آنقدر تنها شدم که اگه یه پشه بیاد تو اتاقم عمرا بزارم بره بیرون

.
اگه کنترلت رو از دست دادی ، هیچ نگران نباش ، برو یکی دیگه بخر !
.
.


.
به عشق در نگاه اول اعتقاد داری ؟ یا دوباره از جلوت رد شم ؟
.
.
.
ای همه وجود من
ای کسی که پا گذاشتی رو قلب من
ای کسی که درو بستی به روی من
درو باز کن دستم مونده لای در
.
.

کسی که یک بار رفته
اگر هم برگرده
یادت باشه که دیگه راهِ رفتن رو یاد گرفته. . .

.
آنقدر بدم میاد ازاینایی که از سادگی و صداقت بچگیامون
سو استفاده میکردن و حرف می کشیدن ازمون !
الان که بزرگ شدم میفهمم چه مسائل فوق سری ای رو لو دادم …
.
.
.
اینم وضعیت ما :
دوزار اینترنت داریم ۲۰ تا نرم افزار هم هجوم آوردن خودشونو آپدیت کنن !
.


.
.
آقا یه دقه وایسید !!! یه سوال ! مرد و مردونه ! بالا غیرتن …
چرا وقتی اس ام اس خالی میفرستیم ، انگلیسی حساب می کنن ؟؟؟
.
.
سر ظهر از مغازه داره پرسیدم :این دور و برا رستوران هست؟
میگه میخوای غذا بخوری؟
پ نه پ میخوام ببینم اگه ظرف کثیف دارن براشون بشورم!!!

.
فقط یه زن ایرانی میتونه به شوهرش بگه :
من پنج دقیقه میرم خونه فلانی ، هر نیم ساعت یک بار غذا رو هم بزن …
.
.
.
آهای تو که منو تنها گذاشتی رفتی … !
آره عزیزم با توام …
خواهش میکنم برگرد … !
برگرد درو ببند … بعد برو گمشوووووووو !
.
.
.
اگه یه روز صبح خیلی خوشحال از خواب بلند شدی و دیدی
نه غمی ، نه زنی ، نه بدهی ،نه دردی !
بدون دیشب تو خواب مردی !
روحت شاد و یادت گرامی !
.
.


.
اگر عاشق شدی در شهر غربت / سوار خر شو و برگرد ولایت
.
.
.
تو روح همه کسایی که ما اونا رو دوس داریم ولی اونا ما رو دوس ندارن !
اصن خاک تو سرشون !
.
.
.
عشق من ، از وقتی رفتی خونه تاریکه ، چراغ خونه خاموشه …
آخه بگو لامصب فیوز رو واسه چی بردی ؟
.
.
دارم رو تردمیل میدوم. میپرسه: میدوی لاغر شی؟
میگم: پـ نه پـ! دارم واسه سری جدید کارتون میگ میگ تمرین میکنم

.
میدونم بیداری ، داری ستاره ها رو می شماری ولی یکیشون کمه
چون داره بهت اس ام اس میده !!!
من هم خوابم نمی بره ، دارم گوسفندهارو می شمارم ولی یکیشون کمه
چون داره اس ام اس می خونه !
.
.
.
یکی میگفت : باید از کنار مشکلات زندگی با سرعت عبور کنی و بگی مییییگ میییییگ !!!
اما انگار نمی دونست مشکلات نشستن رومون و میگن : انگوررررررری ، انگوررررررری !
.
.
.
سرعت اینترنت ارتباط مستقیم با دستشویی آدم داره !
وقتی جیش داری هم سرعت اینترنت خوبه هم مطالب جذاب ترن …
.
.
.
پروانه اگر سوخت به جهنم … !
می خواست دور شمع قرتی بازی در نیاره خاک بر سر …
.


.
.دقت کردین ده درصد آخر باتری گوشی چه با برکته !!

سلامتی خانم هایی که میخوان پارک دوبل کنن
روسری لیز میخوره ، شال میافته از سرشون
دکمه مانتو باز میشه ، دستشون میخوره به برف پاک کن
اشتباهی میزنن تو ۴ به جا دنده عقب
آخر سر هم خاموش میکنن !